اقتصاد چین به مطرح شدن در رسانه ها علاقه زیادی دارد. همین امر پیگیری حقایق واقعی موارد اساسی آن برای ما را دشوار کرده است. در این مقاله قصد داریم به یک بررسی کلی در مورد اقتصاد چین و رشد آن در اقتصاد جهانی بپردازیم. پس با شرکت سپاهان همراه ارائه دهنده خدمات ترخیص کالا ، واردات کالا از چین ، واردات کالا از دبی و حمل هوایی و حمل دریایی کالا همراه شوید.
بیشتر بخوانید: با ۹ سایت مهم خرید عمده از چین آشنا شوید!
چین در سال 1820، به عنوان یک اقتصاد بزرگ در جهان مطرح بود. امروزهم به عنوان یکی از یزرگترین اقتصاد های جهان به شمار می آید.
در دهه 1820 رییس جمهور مونرو رئیس جمهور وقت آمریکا تصمیم گرفت سیاست خود را فراتر از آمریکا نگاه کند. او در این مشاهده دنیایی متفاوت را پیش روی خود دید. یونانی ها علیه امپراطوری عثمانی قیام کرده بودند. برزیل استقلال خود را در مقابل پرتغال اعلام کرده بود، اولین جرقه های انقلاب صنعتی در انگلیس زده شده بود، که اختراع راه آن مدرن و ماشین بخار را به دنبال داشت. دراین زمان چین جایی که سلسله چینگ در اوایل قرن سوم حکوت امپراطوری خود قرار داشت، در واقع صاحب بزرگترین سهم تولید ناخالص داخلی درآن زمان بود.
دویست سال بعد، رهبران اقتصادی جهان و متخصصان تکنولوژی برای مقابله با چهارمین انقلاب صنعتی چین گرد هم می آیند.
چین در حال حاضر دومین اقتصاد بزرگ جهان به شمار می رود، و بهترین شرایط را (در ppp) داراست.
چین از نظر صنعتی در قرن نوزدهم سیر روبه عقبی را طی کرد، اما در حال حاضر با عنوان انقلاب صنعتی در اقتصاد غرب ترکیب شده است. اما چین در سال 1978 به بعد با افزایش رشد اقتصادی بی سابقه روبرو شد.
-سهم تولید ناخالص داخلی جهانی (% از کل جهان)
تصویر:داده های ما درجهان
1-چین توانسته بیشتر مردم خود را از فقر نجات بدهد:
در ابتدای اصلاحات سال 1978، چین یک کشور فقیر به شمار می رفت. در واقع تولید سرانه داخلی این کشور شبیه به کشور فقیر زامبیا بوده است. این سهم سرانه کمتر از میانگین آسیا و کمتر از میانگین دو سوم آفریقا بوده است.
این در حالی است، که چین رشد تولید متوسط نا خالص داخلی را تا سال 2014 سالانه به مقدار 10% در هر سال افزایش داده است. این افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی تقریبا در طی این سالها 49 برابر شده است.
یعنی در مقایسه با سرانه تولید ناخالصی که در آمریکا 55 دلار (در سال 1978)تا 7.590 دلار آمریکا در سال 2014، است. این حرکت به معنای نجات 800 میلیون نفر از فقر است، که در مراکز شهری در چین زندگی می کردند. در واقع این یک دستاورد بی نظیر است. که در این کشور فقر عملا از بین رفته است.
در واقع توسعه در چین،نسبت آن به شرق مانند ساحل امن است، اما در مقایسه با با توسعه در غرب مثل یک روستای کوچک است. درآمد سرانه چین هنوز از میانگین جهانی کمتر است. این نشان دهنده ی این موضوع است که میزان رشد توسعه هنوز هم باید افزایش یابد، یا به صورت ساده تر باید از لحاظ توسعه پیشرفت بیشتری داشته باشد.
سهم جمعیت زیر خط فقر در چین سال های 2013-1980
تصویر:جهان ما در داده ها
این یک واقعیت است که از بین بردن لااقل نیمی از فقر شدید یکی از اهداف سازمان ملل در هزاره ی سوم میلادی است. تاثیر چین و از بین بردن نیمی از فقر شدید توسط این کشور بوده است، که بیش از سه، چهارم فقر را درجهان کاهش داده است. این اتفاق در بین سال های 2005-1990 افتاده است. به این ترتیب، توسعه در کشور چین موجب تقویت و رشد طبقه ی متوسط در آسیا شد، که این مسئله موجب همگرایی اقتصادی در جهان شده و به دنبال آن کاهش نابرابری بین کشورها هم است.
چطور این اتفاق افتاد، که چین افتاد که به یک مرکز تولید در جهان تبدیل شود. این امر زمانی ممکن شد که چین اقتصاد خود را به سمت تولید نیروی کار و هدایت صادرات به سمت کالاهای ارزان است. این امر باعث افزایش تدریجی پیچیدگی های محصول است. به طور خلاصه می توان گفت استراتژی رشد خود را به نحوی تنظیم کرد که ارائه و فروش کالاهای ارزان به جهان است.
در ابتدای کار این استراتژی به شکل منفی جواب داد. زیرا در سال 1978 سه چهارم تولید صنعتی کشور متعلق به شرکت های مرکزی بود که تحت کنترل دولت قرار گرفت. سپس اهداف تولید برنامه ریزی شد.
کشاورزی در چین به صورت یک هنجار جمعی جا افتاده بود.تحت رهبری دنگ قیمت ها به تدریج آزاد شد. (پس از یک سیستم قیمت اولیه دوگانه، اجازه سهمیه وقیمت بازار) به این ترتیب سرکت های فراملی استقلال مالی بیشتررا همراه با انگیزه برای جذب سرمایه گذاری و رشد اقتصادی به وجود آوردند. این در حالی بود که بخش خصوصی هم در حال گسترش بود، ودیگر اینکه برای رونق تجارت، یک نظام بانکی مدرن ولی بسته هم باب شد.
تاثیر پیشرفت اقتصادی چین در کاهش آمار جهانی فقر تاثیر به سزایی داشته است. به این دلیل که جمعیت این کشور حدود 18% از جمعیت کل جهان را در بر می گیرد. شگفت آور نیست، اگر نقشه زیر را در نظر بگیرید. در این نقشه جهان به پنج منطقه تقسیم می شود که هر کدام شامل جمعیت های مشابه هستند. به طور مثال چین جمعیت مشابه ای را در آمریکای شمالی وجنوبی، استرالیا و نیوزیلند و اروپای غربی دارد.
تصویر:نشنال تایمز
2-چین با کاهش رشد تولید ناخالص داخلی مواجه است
در سال گذشته یعنی در سه ماهه اول سال 2016، چین از سال 1990 به بعد کمترین سرعت رشد را داشته است. پس چه اتفاقی افتاده است که این کشور رشد تولید ناخالص داخلی را 6.7% اعلام کرده است. کاهش رشد تولید ناخالص داخلی تاکنون در چین رشد چشمگیری داشته است. عامل اصلی رشد اقتصاد چین تا به حال هم همین امر بوده است. اما سه عامل دیگر هم وارد این بازی اقتصادی شده اند که آنها هم عوامل رشد طولانی مدت محسوب می شوند. این عوامل از این قرار هستند، نیروی کار، بهره وری و سرمایه می باشند.
تصویر:نشنال تایمز
نخست اینکه جمعیت چین در سال 2012 به بالاترین سطح خود رسیده است. یعنی با روند پیر شدن جمعیت نیروی کار هم در این کشور روبه کاهش است. دوم اینکه چین به لحاظ اقتصادی با سایر نقاط جهان دست وپنجه نرم می کند. پس ناچار از این است که اوهم به مرز نوآوری توسعه نزدیک بشود.
پیشرفت های قابل ملاحظه ای که تا به حال از طریق بهره وری اتفاق افتاده است. دیگر نمی تواند از انتقال دانش حاصل شود، بلکه باید به صورت فزاینده ای توسط نو آوری ها وپیشرفت توسعه داخلی حمایت شود.
سهم بهره وری ها در عوامل رشد اقتصادی از 11% قبل از سال 1978 تا بیش از 40% افزایش یافته است.این رشد قوی از پایه واز طبقات پایین اتفاق افتاده است.(ساختن زیر ساخت های اساسی به عنوان یک محرک کلیدی است) و برای پایدار شدن این امر به همان اندازه که بر مبنای اساس ها برآورد می شود، سخت خواهد شد. مدیریت رشد سرمایه گذاری به مدل رهبری از طریق بهره وری می تواند تا سال 2030، 5.6 تریلیون دلار به تولید ناخالص داخلی چین اضافه کند.
در حال حاضر سطح سرمایه گذاری در چین تا حدود 50% از تولید ناخالص داخلی ارتقا یافته است.اما با یک مشکل هم مواجه است، با توجه به کل بدهی هایی که چین دارد که مقدار آن 237% از تولید ناخالص را تشکیل داده است این برآورد در سال (2016Q1 ) رسیده است. این مسئله سرمایه گذاری را درچین با مشکل مواجه کرده بود. اما در پایان سال 2007، این روند به 148% رشد داشته است. علاوه براین تقاضای داخلی و سرمایه گذاری هم دوباره افزایش پیدا کرد، تا جایی که سرعت رشد تولید ناخالص داخلی در سه ماهه آخر سال 2015، به دوبرابر رسید. ناگفته نماند که این امر به شکل عمده به توسعه مسکن واملاک پرداخته است.
3-بخش خصوصی ریسک اصلی رشد واشتغال است
بین سالهای 2010تا 2012 بخش خصوصی در کشور چین دو سوم، از سه چهارم سهم تولید ناخالص چین را تشکیل دادند.این یعنی 90% از صادرات چین در دست این بخش بوده است.
همان طور که در نمودار زیر مشاهده می کنیم اکثریت تولید ناخالص داخلی مربوط به این بخش یعنی اکثریت تولید ناخالص داخلی به بخش خدمات مربوط می شود. این رقم یعنی 80% در صد سود اقتصادی در این بخش تولید می شود. سهم بخش های دیگر هم در این نمودار با توجه به دفتر آمار چین ترسیم شده است که (36.1%) نیز متعلق به بخش منبع استخدام است، در مقایسه باآن (33%) به بخش کشاورزی مربوط می شود،(30.3%) به صنعت مربوط می شود این یعنی خدمات بیشترین سهم را در رشد تولید ناخالص داخلی ایفا می کند.
در این بحث پیش رو که در رابطه با تعادل اقتصادی که در چین در حال انجام است. مشاهده می کنیم که هزینه های مصرفی بیشتر به خدمات تعلق می گیرند. به عنوان مثال خانوارهای شهری در چین 40% از هزینه های خود را صرف خدماتی مانند تحصیل، مراقبت های بهداشتی، سرگرمی و مسافرت کرده اند. که این امر نسبت به سال گذشته 20% افزایش داشته است.
باید این موضوع را در نظر بگیریم که سهم مصرف از تولید ناخالص داخلی در حال حاضر برای پنج سال متوای افزایش یافته و به 13.5 درصد رسیده است. این در حالی است که این رشد درصنایع پایه کم است. ولی در خدمات رشد قابل توجهی داشته است. به جز این خدمات مهمترین مقوله در ایجاد شغل هستند.افزایش یک درصدی در خدمات می تواند به تولید یک میلیون شغل منجر شود. در حالی که رشد 1 درصدی در صنعت نیمی از این شغل را ایجاد می کند. دستمزد در بخش خدمات بالا است این در حالی است، که دستمزد بخش کشاورزی سه برابر کمتر از این بخش است. بنابراین برای مردم بهتر است که به خدمات روی بیاورند.
از سال 2010 دومین صادر کننده ی جهان است. بزرگترین وارد کننده ی کالاهای تجاری، پنجمین صادر کننده، سومین وارد کننده خدمات تجاری است. شکل زیر نشانگر تجارت چین با کشور های زیر است.
4-چین در حال توسعه مصرف کنندگان طبقه متوسط است
این رشد در خدمات منجر به رشد ثروت ودرآمد خانوار می شود. مصرف کنندگان چینی بیشتر هزینه زندگی را صرف خدمات می کنند. یکی از این مصارف پرداخت حق بیمه برای فرار از پرداخت جریمه است. این باعث خوشحالی است که طبقه ی متوسط در چین نردبان درآمد را حرکت می دهند. البته ناگفته نماند که در این قشر از مصرف کنندگان هنوز هم صرفه جویی از جایگاه مهمی برخوردار است.
تصویر: McKinsey & Co
در واقع، چینی ها دارای نرخ بالایی در پس انداز هستند، که باعث می شود تغییر از صادرات به اقتصاد مبتنی برمصرف صورت بگیرد، با این روند وضعیت رشد اقتصادی مشکل تر می شود.
در سال 2014 میزان پس انداز چین نزدیک به 50 درصد از تولید ناخالص داخلی را در بر می گرفت، به عنوان مثال اگر این موضوع را با شیلی مقایسه کنیم که پس انداز در این کشور به یک گروه متوسط با درآمد بالا می رسد متوجه می شویم که، سهم پس انداز در این کشور به 22.3% می رسد. در انتهای این لیست افراط گرایی ایالات متحده قرار دارد که سهم پس انداز از تولید ناخالص داخلی به 14.4% می رسد.
واین نرخ دو سوم میزان تولید مصرف ناخالص داخلی را در برمی گیرد.
5-رشد آهسته تولید، سود آوری متعلق به شرکت های دولتی را کاهش می دهد
یکی از سریع ترین بخش هایی که رشد اقتصادی در آن اتفاق افتاده، بخش مراقبت های بهداشتی، فناوری و آموزش وسرگرمی است. که در پرتو توازن اقتصادی در چین به یک اهمیت اقتصادی تبدیل شده است. کاهش رشد در اقتصادی به طور خاص به صنایع سنگین نظیر فولاد، زغال سنگ، سیمان تاثیر منفی می گذارد. بخش هایی که از اهمیت استراتژیک کمتر برخوردار هستند،این تاثیر منفی به همین شکل در شرکت های دولتی (SOEs) درجه بندی می شوند.
تصویر: Financial Times
این بخش ها بیش از حد ظرفیت کمبود بهره وری را نشان می دهند.از دهه ی 1990، شرکت های دولت از طریق بسته شدن وادغام شدن متوقف شده اند. اما این کاهش بهره وری در سال 2007 به پایان رسیده است.
در سال 2008 دولت تصمیم گرفت برای کاهش اثرات بحران مالی جهانی و بهبود امور مالی به ساخت وساز کارخانه وتولید تجهیزات بپردازد. البته این کار را درصورتی انجام داد که بدون مطالعه به این عرصه وارد شد. از لحاظ مالی نتوانست پاسخگوی این نیاز باشد.
SOEنسبت به شرکت های خصوصی سود وبازده کمتری دارند.اما از سال 2010 سهم SOEها نسبت به قبل افزایش یافته است. ورشکستگی های مجدد در سال جاری باعث شد که تلاش برای هدف قرار دادن شرکت های دارای سود بالا بیشتر شود اما بازهم این هدف قرار گرفتن شامل شرکت های کوچک ومتوسط شد.
6-چین بزرگترین صادر کننده جهان و دومین تولید کننده ی عمده ی کالاهای تجاری است
چین تاثیر قابل توجهی در عملکرد اقتصادی جهان دارد. این عملکرد را می توان در ارقام ذیل جستجو کرد.
از سال 2010 چین بزرگترین صادر کننده ی کالا ودومین وارد کننده کالا به شمار می رود.همچنین سومین صادر کننده وپنجمین وارد کننده ی خدمات تجاری در جهان به شمار می رود، شکلی که در زیر مشاهده می کنید، بیانگر تجارت چین با کشور های مختلف در جهان است.
مقصد اصلی برای تجارت ایالات متحده با سهم 17% است، اتحادیه اروپا 15.9%، هنگ کنگ 15.5%، ژاپن 6.4%، جمهوری کره 4.3% هستند.
تصویر:نیویورک تایمز
7-چین به عنوان دومین تامین کننده و گیرنده ی اصلی سرمایه گذاری مستقیم خارجی(FDI) است
همتن طور که نمودار ها نشان می دهند چین یکی از بزرگترین اراده دهندگان و گیرندگان سرمایه گذاری مستقیم خارجی است. سال گذشته تنها خروجی FDI از چین 15% نسبت به سال قبل افزایش داشته است. و به مرز 116 میلیارد دلار رسیده است. این در حالی است که ایالات متحده در مقایسه با این رشد، کجموع خروجی 337 میلیارد دلاری اش تنها سه درصد رشد داشته است.
-چین دارای بزرگترین ذخایر ارز خارجی در جهان است، که این مقدار 3.12 تریلیون دلار است.
علاوه براین بین سالهای 2016-2005 کل سرمایه گذاری و فعالیت های ساختمانی در چین مجموعا به ارزش 1.2 تریلیون دلار ارزش داشته است.
همان طور که نمودار دایره ای نشان می دهد بزرگترین سهم به آسیا رسیده است. پس از آن به مناطق جنوب صحرای آفریقا، اروپا وآمریکای شمالی تعلق گرفته است.
تصویر: سرمایه گذار جهانی سرمایه گذاری (موسسه سرمایه گذاری آمریکایی)
تصویر: سرمایه گذار جهانی سرمایه گذاری (موسسه سرمایه گذاری آمریکایی)
بخش بزرگی از این سرمایه گذاری مربوط به مالیات بر توسعه است. صعود پکن به چشم انداز سرمایه گذاری در آفریقا محقق شده است. اصلاحات در نظر گرفته شده در جاده ی ابریشم (یک کمر بند جاده ای)
باعث ایجاد امید به رشد توسعه ی، فراگیر در سراسر آسیای میانه می شود. این را باید بدانیم که در آمریکای لاتین، وام هایی که داده شده بسیار زیاد است، این بدهی ها مربوط به بانک جهانی وبانک توسعه ی ایالات متحده است. پس از این اتفاق شگفت آور نیست که چین سرمایه های موجود خود در دودهه ی گذشته برای تامین مالی توسعه در جهان به دوبرابر برساند. وبرای ارائه ی وام های بیشتر در این راستا با شش موسسه ی بزرگ جهان در زمینه ی وام دهی ترکیب شود.
8-چین مسیر روشنی را پیش رو دارد
انتظار می رود که چین تا سال 2030 به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود. همان طور که در این نظر سنجی مشاهده می کنید. موانع در انتظار که باید رفع بشوند، تسهیل مصرف داخلی و صرفه جویی در هزینه های پایین،کاهش میزان بدهی، اصلاح بخش SOE و تحقق یک رشد متعادل و بوجود آوردن رفاه در سطح زندگی برای همه ی مردم باید محقق شود. همان طور که مشاهده می کنیم در این نظر سنجی موانع در انتظار تسهیل مصرف داخلی است، کاهش هزینه ها ی پایین، وقتی این نتایج وجود داشته باشد پس این کشور در انقلاب چهارم صنعتی خود در راه رسیدن به موقعیت بزرگترین اقتصاد جهان قرار ندارد.