موانع داخلی و خارجی توسعه صادرات از زبان دو مدیر ارشد اقتصادی
یک روز به نام صادرات، هر روز به کام واردات
مسعودکرباسیان و مسعود خوانساری دو مدیرارشد اقتصادی کشور هستند که تجارب و اندوخته های ارزشمندی در امورگمرکی و تجاری دارند و همین موضوع سبب شده تا نظرات و دیدگاه های دقیقی در خصوص صادرات و توسعه آن داشته باشند.
مطلب زیر مشروح یک میزگرد در همین خصوص است که توسط هفته نامه تجارت فردا برگزار شده است. با شرکت سپاهان همراه ارائه دهنده خدمات ترخیص کالا ، واردات کالا از چین ، واردات کالا از دبی و حمل هوایی و حمل دریایی کالا همراه شوید.
مسعود خوانساری: ناکامی ما در توسعه صادرات خیلی عجیب نیست، چون سیاستگذاری، برنامهریزی و بسیج توان ملی برای تحقق چنین سیاستی نداشتهایم. صادرات تافتهای جدا بافته از اقتصاد کشور نیست و به عبارتی برشی از وضع امروز سیاست، اقتصاد و جامعه ماست. آنچه میبینید محصول تفکراتی است که از دهه 50 بر کشور حاکم شده و بعدها بنا به دلایل مختلف، تداوم پیدا کرده و وضع موجود را رقم زده است. با وجود درآمدهای نفتی، چه نیاز به صادرات؟ این تفکر بوده که در چند دهه گذشته، باعث ناکامی ما در توسعه صادرات شده است. چون قاعدتاً اگر غیر از این بود، امروز با جهان بیرون رابطه خوبی داشتیم، گرفتار تحریم نمیشدیم و کشوری توسعهیافتهتر بودیم.
علاوه بر این، باید به این نکته توجه داشته باشیم که صادرات مجزا از سایر بخشهای اقتصادی کشور نیست، اگر مشکلی در یکی از این بخشها وجود داشته باشد اثر خود را بر تمام بخشهای اقتصادی میگذارد. تمام بخشهای اقتصادی به شکل زنجیروار به هم متصل هستند و نمیتوان یک بخش را جدا کرد، مورد توجه و حمایت قرار داد تا زمینه برای توسعه آن فراهم شود. وقتی در زمینه تولید مشکل داریم قطعاً اثر خود را بر روی صادرات نشان میدهد. از طرف دیگر بخش عمده مشکلات صادرات ما به فضای کسبوکار برمیگردد. در حال حاضر فضای کسبوکار مناسبی نداریم. این امر نیز به بزرگ بودن اندازه دولت، کارایی پایین و مداخلههای زیاد در اداره اقتصاد کشور برمیگردد. وقتی اقتصاد آزاد و رقابتی در کشور حاکم نیست و اقتصاد دستوری، مبنای سیاستگذاری است نباید انتظار رشد و توسعه در بخش تولید، تجارت و صادرات را داشته باشیم. تجربه نشان میدهد توسعه از مسیر اقتصاد دستوری و مداخله دولت به وجود نمیآید.
چالش اصلی را در چه میبینید؟
مسعود خوانساری: چالش اصلی در نوع تفکر حاکم بر سیاست و اقتصاد کشور است. رفع موانع تولید و صادرات کار دشواری نیست و گره فکری سیاستمداران باید باز شود. امروز بیشتر مشکلات کشور نیاز به تصمیم سیاسی دارد. اگر از این مسأله بگذریم، چالش اصلی ناکامی در صادرات را باید در تولید جستوجو کرد. بنابراین نمیتوانیم بدون آنکه مشکلات تولید و فضای کسبوکار را حل کنیم. برای صادرات سیاستگذاری نماییم. اگر صادرات خدمات فنی و مهندسی و گردشگری را هم در نظر بگیریم علاوه بر مسائل بخش تولید و فضای کسبوکار باید وضعیت زیرساختها، مسائل فرهنگی و اجتماعی را نیز در نظر بگیریم.
قطعاً رشد صادرات به رفع مشکلات در سایر بخشها نیاز دارد. من تصور میکنم به اندازه کافی قانون و مقررات هر کشور در جهت تسهیل و توسعه صادرات وضع شده است. مشکل ما در اجرای قانون و مقررات است. البته در برخی موارد قوانین بسیار زیاد و متناقضی داریم که خودش تبدیل به مشکل شده است. برداشت سلیقهای از قانون نیز ما را با چالش مواجه کرده است. در زمینه سیاستگذاری و تعیین استراتژی هم آرمانی عمل میکنیم و توجهی به ظرفیتها و توان داخلی نداریم. در نتیجه برنامهها و هدفگذاریهایی تعیین میشوند که در میدان عمل محقق نمیشوند.
آقای مهندس خوانساری، ریشه ناکامی در صادرات را اول ذهنی و بعد تکنیکی میدانند. یعنی معتقدند اگر در زمینه صادرات موفق عمل نکردهایم، چون واقعاً نخواستهایم. شما هم چنین دیدگاهی دارید؟
مسعود کرباسیان: وضعیت صادرات کشور از حال و روز آن مشخص است. در سال یک روز به فکر صادرات میافتیم و در مقابل 364 روز برای واردات تلاش میکنیم. در تقویم اقتصادی ما همه روزها برای واردات ساخته شدهاند و فکر میکنیم در یک روز خاص در سال باید از صادرکنندگان تجلیل کنیم. به این ترتیب روز صادرات هم برای ما تبدیل به یک مناسبت تقویمی شده در حالی که با این شعارها نمیتوانیم صادرکننده موفق شویم.
در حال حاضر 14 رویه سیاستگذاری در عرصه تجارت داریم که 13 رویه آن برای واردات تنظیم شده است. از این شاکله چه انتظاری دارید؟ اشاره کردید که ریشه اصلی ناکامی ما در صادرات، ذهنی است. بله، ذهنی است اما علاوه بر آن، مشکل سیاستگذاری، قانونگذاری و لجستیکی هم داریم. در زمینه سیاستگذاری، اولویت با واردات است. با تعارف هم نمیشود این رویه را برعکس کرد. قانونگذار هم به واردات بیشتر حساسیت نشان میدهد و در زمینه بسترها و زیرساختها هم مشخص است که ضعفهای زیادی داریم. مثلاً اگر از بالا به نقشه ایران نگاه کنیم میبینیم همه راهها به تهران و به مرکز ختم میشود. در حالی که اگر سیاست توسعه صادرات در دستور کار بود، امروز بخشی از این راهها باید به بیرون کشور هدایت میشد.
اصلاً شاکله اقتصادی کشور براساس واردات تعریف شده است. واردات همه فکر و ذهن سیاستگذاران را به خود معطوف کرده و تمام هم و غم ما این است که چگونه واردات را تسهیل کنیم. تمام بخشهای درگیر در امر تجارت از حملونقل و مرزها گرفته تا مناطق آزاد و… در جهت رفع مشکلات واردات بسیج میشوند، اما آیا تاکنون به صادرات هم اینگونه توجه کردهایم؟ نتیجه این شده که سازمانها و سازوکارهای ما برای واردات تنظیم شدهاند و مبتنی بر صادرات شکل گرفتهاند.
اما راهکار صحیح این است که ابتدا فکر و ذهن مجموعه حاکمیت برای خیز صادراتی آماده شود و پس از آن، از همه عوامل موجود برای تحقق اهداف مورد نظر استفاده کنیم. باید بنیانهای تولید برای توفیق در زمینه صادرات آماده شوند. در حال حاضر بحثهای ما در امور گمرکی بیشتر بر چگونگی کنترلها و ارتقای سیستمهایمان در بخش واردات، تأکید دارد یا در تلاشیم از میزان تعرفههایمان بکاهیم تا در امر واردات تسهیل ایجاد کنیم، اما در مورد صادرات آیا به چنین مسائلی توجه کردهایم؟ در بهترین حالت، برای رشد صادرات تنها به ظرفیت داخل کشور توجه داشتهایم و هیچگاه نرفتهایم با کشوری مذاکره کنیم که تعرفههای گمرکیاش را برای تسریع در ورود کالاهای ایرانی کاهش دهد. این امر نشان میدهد ما به دیپلماسی اقتصادی توجه نمیکنیم در حالی که در این زمینه در منطقه دارای موقعیت استراتژیک هستیم و میتوانیم از این مزیت در جهت ایجاد جهشهای صادراتی استفاده کنیم. گزارش اخیر مؤسسه جهانی مککینزی در مورد اقتصاد ایران نشان میدهد که ایران در چه موقعیت ژئوپولتیک و جغرافیایی بینظیری قرار دارد. هفت کشور محصور در خشکی در جوار ما هستند، اما متأسفانه از این موقعیت بهرهای نمیگیریم. برخی کشورهای همسایه از این مزیت ما به خوبی استفاده میکنند اما خودمان در غفلت به سر میبریم. کالای تولید ترکیه از داخل ایران از طریق مرز مهران تزانزیت میشود تا به جنوب عراق برسد، اما کالای ما به این مقصد نمیرسد. چون در داخل کشور به جای اینکه روند صادرات را تسهیل کنیم دائماً مانع ایجاد میکنیم به طور مثال در دولت قبل، موضوع پیمانسپاری ارزی به مانعی جدی برای صادرات تبدیل شد یا زمانی گفتند؛ کسی که میخواهد واردات انجام دهد باید اظهارنامه صادراتی داشته باشد. در همان مقطع بازار سیاه فروش اظهارنامه صادراتی شکل گرفت که تماماً جعلی بودند و گمرک باید وقت زیادی را صرف مقابله با این گونه پدیدهها میکرد. آن وقت چطور انتظار داریم که توسعه صادرات داشته باشیم؟
آیا این دولت در برداشتن برخی موانع پیشروی صادرات اقدامی کرده است؟
مسعود کرباسیان: کاهش درآمدهای نفتی باعث توجه بیشتر به صادرات شده است. دائماً در حال اصلاح رویهها و مقررات در جهت تسهیل صادرات هستیم. به همین علت نیز تراز تجارت خارجی در این دولت مثبت شد. با ایجاد تغییر نگرشها میتوانیم زمینه رشد صادرات را فراهم کنیم. اول مقررات و قوانین دستوپاگیر را از سر راه صادرات برداریم و در کنار آن برنامهریزی و سیاستگذاری برای توسعه زیرساختها و حل مشکلات بنیادی تولید انجام شود. باید تمام ارکان تجارت کشور دست به دست هم دهند تا زمینه برای رشد و جهش صادرات فراهم شود. باید بازارچههای مرزی کشور جهتگیری صادرات داشته باشند و تا این حد غرق در واردات نشوند. مذاکرات تعرفهای فقط باید برای صادرات شکل گیرند. مسأله مهمی که باید توجه ویژه به آن شود پیوستن تولیدکنندگان و صادرکنندگان کشور به زنجیره تولید جهانی است. به همین جهت باید تردیدها برای عضویت در سازمان جهانی تجارت را کنار بگذاریم. جالب است؛ به اروپا با نرخ تعرفه بالا کشمش صادر میکنیم، اما رقیبمان با کمترین تعرفه این محصول را صادر میکند چون رقیب ما عضو WTO است. این امتیاز را دارد، اما صادرکننده ایرانی از این امتیاز محروم است. به ناچار صادرکننده ایرانی باید محصول خود را زیر قیمت بفروشد تا بازارش را از دست ندهد. در نتیجه این ظلم به صادرات ایران است هم گرفتار تعرفه بالاست و هم محصول خود را ارزان میفروشد. از طرف دیگر باید معضل تثبیت نرخ ارز را هم در اقتصاد ایران حل کنیم. پایین نگهداشتن نرخ ارز به ضرر صادرکننده تمام میشود و مشکلات آن را چند برابر میکند متأسفانه به جای اینکه از صادرکننده حمایت شود دائماً به هزینههایش اضافه میکنیم. در حالی که باید دولت حمایت یارانهای برای صادرکنندگان در نظر بگیرد. جالب است که صادرکنندگان چین محصولات خود را از شرق آسیا به اروپا صادر میکنند، اما هزینه تمامشده صادرات این کالاها پایینتر از هزینه تمامشده کالاهای ایرانی تمام میشود. کاملاً مشخص است که حمایت ویژه و مشوق صادراتی بالایی به صادرکنندگان چینی توسط دولت چین پرداخت میشود، اما در کشور ما تنها یارانهای که به صادرکننده به عنوان جایزه صادراتی پرداخت میشد آن هم دریغ شده است.
مسعود خوانساری: در دنیا بیشتر کشورها از محل مالیات درآمد کسب میکنند به همین دلیل توجه ویژه به رشد تولید و صادرات دارند چراکه هر چقدر تولید و صادرات آن کشور افزایش پیدا کند به همان میزان نیز درآمدشان نیز بیشتر خواهد شد، اما در ایران چون سالیان سال عمده درآمدمان از محل فروش نفت بوده، به رشد تولید و صادرات بخش خصوصی توجهی نشده است. شاید اگر قیمت نفت در سالهای اخیر به شکل بیسابقهای کاهش پیدا نمیکرد اصلاً به فکر توسعه صادرات نمیافتادیم و همچنان به پولی که از فروش نفت به دست میآوردیم میبالیدیم. متأسفانه نگاه صادراتمحور وقتی در کشور ما حاکم میشود که قیمت نفت کاهش پیدا میکند به محض اینکه قیمت نفت بالا میرود فراموش میکنیم صادراتی هم وجود دارد. در دولت قبل چون با وفور درآمدهای نفتی مواجه بودیم به طور کلی صادرات به حاشیه رفته بود. 700 میلیارد دلار درآمد ارزی در این دوره از ناحیه فروش نفت صادرات را به ورطه فراموشی کشاند و باعث تعطیلی بخش تولید کشور شد و تا زمانی که این تفکر وجود دارد، این اقتصاد رشد نمیکند نکته مهم بعدی، پا در هوا بودن بخش خصوصی است.
مدتهای طولانی است که بخش خصوصی را بین زمین و هوا نگه داشتهاند. هنوز تکلیف این بخش مشخص نیست. در همه سیاستهای اقتصادی بر توسعه بخش خصوصی تأکید میشود اما در عمل اجازه رشد به این بخش نمیدهند. تا زمانی که شرکتهای بزرگ بخش خصوصی که قابلیت رقابت با شرکت بینالمللی را داشته باشند شکل نگیرند صحبت از توسعه صادرات شوخی است.
یکی از مهمترین و ریشهایترین نیازها برای توسعه صادرات، رابطه خوب با دیگر کشورها است. در سالهای گذشته با بسیاری از کشورها روابط سطح پایینی داشتیم. امروز هم رابطه خوبی با خیلی از کشورهای منطقه نداریم. فکر میکنید دیپلماسی چقدر به توسعه صادرات کمک کرده یا نقش بازدارنده ایفا کرده است؟
خوانساری: پایداری روابط بینالمللی، مؤلفه مهمی در توسعه صادرات است. در یک فضای ناپایدار دیپلماتیک هیچگاه با رشد و جهش صادراتی مواجه نخواهیم شد. چرا هاب هوایی به استانبول و دوبی رفت؟ اگر این هاب هوایی در ایران شکل میگرفت چه میزان درآمد برای ایران میتوانست ایجاد کند؟ از زمانی که منطقه ناامن شده، آسمان ایران محل امنی برای پروازهای بینالمللی است و درآمد ایران از حملونقل هوایی از 500 میلیون دلار در سال به یک میلیارد دلار رسیده است. در صورتی که با دیپلماسی صحیح میتوانستیم میلیاردها دلار درآمد را جذب کنیم.
ما از منظر ارتباطات دریایی هم تواناییهای بسیار داریم. ایران میتواند به هاب دریایی هم تبدیل شود. قرار بود بندرعباس به هاب منطقهای تبدیل شود. همانطور که آقای دکتر کرباسیان اشاره کردند، هفت کشور محصور در خشکی با ما در ارتباط هستند. هاب دریایی باید در ایران تشکیل میشد اما به دلیل ارتباط ضعیف ما با دیگر کشورها این مزیت را هم از دست دادیم. اهمیت دیپلماسی پویا و فعال و همینطور تعیین تکلیف با جهان، برای توسعه صادرات بسیار مهم و اساسی است.
باید بتوانیم در موافقتنامههای منطقهای و بینالمللی عضو باشیم. افغانستان به WTO پیوسته اما ما هنوز عضو سازما جهانی تجارت نشدهایم. در موافقتنامههای منطقهای و بینالمللی عضو نیستیم و طبیعتاً از مزایایی هم که این توافقنامهها میتوانند برای ما ایجاد کنند محروم ماندهایم. این مسأله اهمیت دیپلماسی خارجی را مشخص میکند، اما این مسئولیت تنها برعهده وزارت امور خارجه نیست و نباید تنها از وزارت امور خارجه انتظار داشت. حاکمیت در همه سطوح باید چنین دغدغهای داشته باشد. اگر بتوانیم مشکلاتمان را با دنیای خارج حل کنیم این مسأله بر صادرات و تجارت ما قطعاً تأثیرگذار است. صادرات ما در عربستان زیاد بوده است. سیمان یکی از کالاهایی است که به عربستان صادر میکردیم. اما بعد از حمله به سفارت عربستان بسیاری از صادرکنندگان سیمان ما دچار مشکل شدند. به همین دلیل است که من به شدت معتقدم دیپلماسی خارجی در عرصه تجارت بسیار مهم است.
آقای دکتر کرباسیان شما گفتید برخی از رویههای تجارت و صادرات اصلاح شده است. کدام رویهها اصلاح شده است؟
بگذارید سئوالتان را اینگونه جواب دهم که چه کاری باید کرد که رویهها تغییر کند. البته من در دل این مسأله به اقداماتی هم که شده اشاره میکنم. در دهه 60 که معاون وزارت صنایع سنگین بودم. کل ارزی که به بخش صنایع سنگین تعلق میگرفت 70 میلیون دلار بود و همه از کمبود ارز گله داشتند. چون کارخانههایی که هنوز فعال بودند باید ارز مورد نیازشان را خودشان تأمین میکردند. خاطرم هست یکی از تجار بزرگ ترکیه که چند کارخانه بزرگ داشت، به ایران آمده بود تا طلب پنج میلیون دلاری خود را از یک کارخانه دولتی وصول کند. دو روز تمام پشت در اتاق مدیر کارخانه نشسته بود. روز اول از ساعت 8 صبح تا 5 عصر بیآنکه چیزی بخورد، پشت در اتاق مدیر کارخانه نشست. در نهایت قند خونش افت کرد و او را به بیمارستان بردند. با این حال باز هم دست نکشیده و روز دوم هم خودش را به دفتر آن مدیر رسانده بود تا اینکه طلب خود را دریافت کرد. این سرمایهگذار ترک میگفت شما نمیتوانید صادرکننده خوبی باشید چون مدیر دولتی شما حاضر نیست برای بازارگشایی یا دریافت مطالبات خود وقت صرف کند. نگاه ما این است که کشورهای دیگر باید از ما خواهش کنند تا جنسمان را به آنها بفروشیم. پس یک مشکل از تفکر اشتباه ما ناشی میشود. صادرات را وظیفه دولت یا بخش خصوصی میدانیم. صادرات، بخش خصوصی و دولتی نمیشناسد. صادرات برای هر حاکمیتی الزام است. وقتی ما باید یک واحد را اداره کنیم، فردی باید خود را ملزم و مسئول تأمین مالی بداند و سعی کند نیاز واحدش را تأمین کند. بخش خصوصی این انگیزه را دارد که برای ادامه بقای خود به دنبال تأمین مالی برود، اما مدیر واحدهای دولتی و شبهدولتی چنین الزامی را حس نمیکنند. ما هنوز نتوانستهایم عضو WTO شویم. اما مشکلات دیگری هم وجود دارد. در صادرات کالا دو اصل مهم را باید در نظر بگیریم. یکی اینکه کالای رقابتپذیر به صورت انبوه تولید کنیم و دیگر اینکه به خریدار اطمینان بدهیم که همواره قادر به تأمین نیازهای او هستیم. در سال 1391 به دلیل افزایش قیمت پسته و در یک اقدام عجیب، معاون اول وقت رئیسجمهور بخشنامهای صادر کرد که براساس آن، صادرات پسته ممنوع شد. در اثر این اقدام بسیار عجیب، بخشی از بازارهای صادراتی پسته را از دست دادیم و مشتریان قدیمی ما سراغ دیگران رفتند. اینگونه مداخلات لطمات جبرانناپذیری به صادرات ما میزند و اعتبار ما را در بازارهای جهانی زیر سئوال میبرد.
چگونه باید به خریداران کالای خود در بازارهای جهانی اطمینان بدهیم که میتوانند کالایی را به راحتی و برای بلندمدت از ما بخرند و ما هم تضمین کنیم که یکباره با یک بخشنامه دولتی همه قرا رو مدارهایمان به هم نمیریزد. اما از همه اینها مهمتر چهرهای است که ما از خودمان به دنیا نشان دادهایم. «استر تارو» در کتاب «برندگان و بازندگان جهانی شدن» میگوید بزرگترین کشور متقلب دنیا چین است. اما چین هر چند وقت یک بار به صورت نمایشی کالاهای بیکیفیت خود را معدوم میکند تا این پیام را به بازارهای جهانی بدهد که با کالاهای تقلبی و غیراستاندارد برخورد میکند. اما ما به خودمان اجازه میدهیم که راحت خود و دیگر سازمانهایمان را متهم کنیم و بعد هم بگوییم، رتبه فساد اداریمان چند است و در فلان موضوع چه رتبهای داریم. در همین بحث پولشویی وزیر اقتصاد را به مجلس کشاندیم که توضیخ بدهد چرا دولت این تفاهمنامه را امضا کرده و آیا کار درستی انجام داده یا نه. ما چه چهرهای از خودمان به جهان نشان دادهایم؟ آیا ما چهره قابل اطمینانی به خریداران خارجی نشان دادهایم؟ بعد شما میگویید ما باید پشتیبان لجستیک منطقه باشیم.
بخشی دیگر از مشکلات هم به رویههای موجود در داخل کشور برمیگردد. اینکه فرآیند صادرات در کشور ما زمانبر و پیچیده است. مثلاً معتقدم کارت بازرگانی را باید حذف کنیم. هر فردی که عضو اتاقهای بازرگانی است باید اجازه صادرات داشته باشد. اگر تولیدکننده توانسته بازار جدیدی را برای کالای خود پیدا کند، باید اجازه بدهیم کالایش را به سادگی صادر کند. ما صادرات را سخت گرفتهایم اما واردات آسان است. برای واردات همه نوع کارتی میدهیم و امر واردات را تسهیل میکنیم. هر فردی میتواند واردات انجام دهد. چرا همین فرآیند ساده را برای صادرات نداریم؟ مورد دیگر مسأله نرخ ارز است. تا زمانی که فکر برای نرخ ارز نکنیم، صادرات جان نمیگیرد.
اگر ما روی موضوع تثبیت نرخ ارز تأکید داریم باید این الزام را برای صادرکننده به گونه دیگری جبران کنیم.
یکی دیگر از بحثهای موجود نحوه مبادلات است. ما باید ارز را پیش خرید کنیم تا صادرکنندگان به راحتی بتوانند ارز خود را وارد کشور کنند. یکی دیگر از موضوعات این است که کشورهای مقصد صادراتیمان را باید تقویت کنیم. همین الان چند هیأت تجاری از روسیه به ایران آمدهاند؟ چند کانال سبز و مجوز به ما دادهاند؟ همه امتیازات را گرفتهایم اما چرا صادرات ما به این کشور رشد نکرده است؟
صادرات به روسیه میتوانست برای ما فرصتهای زیادی ایجاد کند، اما به آسانی از کف دادیم. چرا؟ چون حجم تولید ما به اندازهای نبود که مشتریان روسی بتوانند به صورت مداوم روی آن حساب باز کنند. استانداردهای لازم را هم نتوانستیم رعایت کنیم.
فروشگاه زنجیرهای مگنت روسیه آمادگی کامل داشت بخش مهمی از میوه و سبزیجات ایرانی را خریداری و توزیع کند. این فروشگاه در روسیه بسیار مورد توجه است و هزاران شبه دارد، اما وقتی مسئولان آن با تجار ایرانی وارد مذاکره شدند، تازه فهمیدیم چقدر از استانداردهای بازارهای جهانی عقب افتادهایم. در ایران هیچ تاجری نتوانست متعهد شودکه کالای مورد نیاز این فروشگاه را از نظر حجم، کیفیت و تداوم عرضه تأمین کند.
یکی از دلایل این ناکامیها میتواند این باشد که تولیدکنندگان ما خرد هستند و از طرف دیگر هیچ عزم جدی برای ساماندهی تشکلها و پایانههای صادراتی نداریم. تولیدکنندگان بزرگ ما در حد و اندازههای بازارهای جهانی نیستند و به دلایل مختلف نمیتوانند به خریدار اطمینان بدهند که تحت هیچ شرایطی عرضه کالا را متوقف نخواهند کرد.
به هر حال فرصت طلایی حضور در بازار روسیه را از دست دادیم. اما متوجه شدیم که ایرادهای کارمان چیست؟ خریدار در منطقه کم نیست و باید بدانیم تا زمانی که رویههای موجود را اصلاح نکنیم، قادر به حضور در بازارهای جهانی نیستیم.
مسأله دیگر سیاستهای خلقالساعه است، مثلاض یکباره تصمیم میگیریم شکر وارد نکنیم. خب در این حالت تولیدکنندگان شکلات و شیرینی چه کنند؟ در حال حاضر ناچاریم مجوز موقت واردات بدهیم. هر روز هم باید پاسخگو باشیم که چرا داریم مجوز ورود میدهیم و چرا به فلان کالا مجوز نمیدهیم؟ هر سیاستی عواقبی دارد و برای اینکه به طور موقت مسألهای را حل کنیم، نباید بخشهای دیگر را تحت تأثیر آن قرار دهیم. نکته دیگری که باید اشاره کنم مسأله عوارض صادراتی است. ما هنوز داریم عوارض صادراتی میگیریم. خب چه زمانی باید این رویههای غلط را متوقف کنیم؟
و باز بحث دیگری که تبدیل به یک معضل شده، مسأله کیفیت کالای صادراتی است. در این زمینه دچار یک سیاستگذاری متناقض شدهایم. از یکسو مانع از صادرات بسیاری از کالاها میشویم چون معتقدیم کیفیت لازم را ندارد و از سوی دیگر، مجوز واردات کالاهای بیکیفیت را هم صادر میکنیم. من نمیگویم صادرات کالای بیکیفیت هنر است، اما اگر تاجری توانسته برای یک کالای بیکیفیت بازاری در خارج از ایران جذب کند خب اجازه دهیم که کالایش را صادر کند. مدام مقررات صادراتی وضع میکنیم. اما از خود نمیپرسیم که چرا کالای چینی بیکیفیت وارد میکنیم؟ چون واردکننده ما به دنبال واردات کالای ارزان قیمت است. مجوزهای صادراتی هم به مقولهای دست و پاگیر تبدیل شده است. در حال حاضر مجوزهایی را برای صادرات میدهیم. از صادرکنندگان پسته بپرسید که کدامیک از مجوزهایی که برای صادرات میگیرند به درد خریدار آنها میخورد؟ صادرکننده پولی میپردازد و مجوزهایی را میگیرد که به محض خروج از کشور آنها را پاره میکند و دوباره باید برود مجوزهای کشور مقصد را دریافت کند. این مجوزی که ما میدهیم به درد چه کسی میخورد؟ و باز موضوع دیگر برای تقویت صادرات این است که اجازه نمیدهیم کالای تولید شده در ایران با برندهای خارجی، صادر شود. به نوعی به تولیدکننده اجازه نمیدهیم وارد زنجیره تولید جهانی شود. ما یکسری کارخانه با ظرفیت خالی داریم. اجازه دهیم روی محصولات این کارخانهها اسم و عکس کشور خریدار زده شود. آینده متعلق به شرکتهایی است که برونسپاری میکنند. بسیاری از کالاهایی که در حال حاضر مصرف میکنیم، مبدأ مشخصی ندارد. مثلاً هواپیما در یک کشور تولید نمیشود. 370 کارخانه در 70 کشور دنیار کالا قطعه تولید میکنند که یک هواپیما ساخته شود. حتی در بسیاری از موارد، گواهی مبدأ این کالاها را نداریم. شما یک گوشی هوشمند میخرید که طراحیاش مال آمریکاست، قطعات آن تایوانی است، حافظهاش در سنگاپور تولید شده و قابش تولید فیلیپین است. مبدأ این گوشی کجاست؟ دنیا دارد اینگونه کار میکند. ما این همه ظرفیت خالی داریم چرا نمیرویم کالای تحت برند تولید کنیم؟ خوشبختانه این مشکل را اخیراً با کمک وزارت صنعت، معدن و تجارت حل کردیم. زمانی در این کشور شمع با آرم بوش تولید میکردیم. اسم این کارخانه شمع نور شد. اما برای مشتری خرید تحت لیسانس بوش مهم بود. همین اتفاق در مورد تولیدات بنز افتاد. ما اسم بنز را به خاور تغییر دادیم. میخواستیم آن را به پاکستان صادر کنیم. قبول نکرد. چون برند بنز برای پاکستان مهم بود و خریدار برند خاور نبود.
خوانساری: همانطور که اشاره شد صادرات به روسیه فرصت بسیار خوبی برای ما بود. ما میتوانستیم به شکلی حساب شده و درست، بخشی از بازار روسیه را در دست بگیریم. اما به دلایل مختلف این اتفاق رخ نداد. چنین فرصتی را در دهه 70 و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست دادیم. در بازار عراق هم فرصتسوزی کردیم. شاید یکی از مهمترین مشکلات ما این است که تولیدکننده و تاجر در حد و اندازه بازارهای جهانی نداریم. قطعاً یکی از ضعفهای ما این است که اندازه تولیدکنندگان و صادرکنندگان ما کوچک و نزدیک به متوسط است. تولیدکنندگان خود ما نمیتوانند وارد بازارهای جهانی شوند. یکی از مشکلات ما ضعف اتحادیهها و پایانههای صادراتی است که بتواند تولیدات خود را جمع کند و با یک برند واحد صادر کند. بخش خصوصی ظاهراً چنین اقداماتی را آغاز کرده و امیدوارم در زمینه مرکبات و انواع میوه شاهد این حرکت باشیم.
در ارتباط با روسیه ما با دوستان صحبتهایی داشتیم. همه شرکتهای تولید غذایی ما استاندارد کافی را که مورد تأیید روسیه باشد، نداشتند تنها برخی از شرکتها این استاندارد را داشتند در مورد محصولات سبزیجات و صیفیجات چون اکثر استاندارد لازم را ندارد، هیچ تضمینی برای روسها وجود نداشت که این کالایی که الان دارد دریافت میکند در آینده هم محصول با همان کیفیت صادر میشود یا نه؟ طبیعتاً برای بسیاری از صادرات ما خط سبز اجرا نشد. پس کالایی که هم استاندارد باشد و هم تولید آن همیشه تداوم داشته باشد وجود نداشت. بحث دیگر افت یکباره قیمت روبل بود. قیمت روبل که افت کرد همه صادرات ما دچار مشکل شد. مشکل بعدی این بود که باید قبول کنیم که محصولات کشاورزی ما قیمت تمام شده بالایی دارد و قابل رقابت نیست. اینها مشکلاتی بود که در رابطه با روسیه ایجاد شد و ما فرصت بسیار بزرگی را از دست دادیم. به هر حال اگر آسیبشناسی کنیم در بسیاری از مسائل تعریف و حد مرز درستی نداریم. به هر حال اگر آسیبشناسی کنیم در بسیاری از مسائل تعریف و حد مرز درستی نداریم. هیچ کشوری نیست که بدون سیاستگذاری صحیح در چهار محور، به توسعه دست پیدا کرده باشد. نخست اینکه حیطه فعالیت بخش خصوصی کجاست؟ مجموعه حاکمیت معتقد به بخش خصوصی است یا نه و آیا به رشد بخش خصوصی اعتقادی داریم؟
نکته دیکر، حد و مرز فعالیتهای دولت است. باید به این پرسش پاسخ بدهیم که حیطه فعالیتهای اقتصادی دولت و نهادهای اقتصادی حاکمیتی کجاست؟ نکته دیگر این است که در سالهای آینده، نحوه تعامل ما با جهان چگونه خواهد بود؟ اینها مسائلی هستند که نیاز به تصمیم سیاسی دارند. پس از تصمیمگیری درباه این مسائل، آن وقت باید فضای کسبوکار را تسهیل کنیم و درباره نرخ ارز تصمیم جدی بگیریم. باید هر چه سریعتر مسأله قیمت ارز واقعی شود. با توجه به اینکه دولت بیش از حد در اقتصاد کشور دخالت دارد، باید اصل را بر این بگذاریم که این دخالتهای دستوری کاهش یابد و محیط کسبوکار بهبود یابد. مجوزهای دست و پاگیر دولتی حذف شود. ما در بحث صادرات با ممنوعیتهای بیشمار صادراتی مواجهیم چون نگران کمبود همان کالا در کشوریم. این محدودیتها و برخوردهای سلیقهای باید حذف شود. مسأله تجارت جهانی یک مسأله بلندمدت است و ما نمیتوانیم مدام قوانین و مقررات را تغییر دهیم یا محدودیتهای جدید وضع کنیم. وصل شدن به شرکتهای جهانی مانند آنچه آقای کرباسیان تأکید کردند بسیار مهم است. ما زمانی در امر تولید و صادرات میتوانیم موفق باشیم که بخشی از زنجیره تولید جهانی باشیم. در حوزه گردشگری هم همین است. ما نمیتوانیم اسم هتلهایت را بگذاریم هتل آزادی یا اسم هتل هیلتون را بگذاریم استقلال اما همچنان انتظار داشته باشیم که در زنجیره جهانی گردشگری بمانیم. اینها همه یک زنجیره است. اگر بتوانیم وارد این زنجیره شویم و موافقتهای بینالمللی را کسب کنیم میتوانیم وارد این زنجیره شویم.